+قرار بود تو این مدت ببینیم میتونیم باهم بمونیم یا نه
_اونوقت تو به این نتیجه رسیدی که نمیتونیم؟!
+تو به این نتیجه رسیدی که میتونیم؟
+تو خیر و صلاح منو میخوای، من اینو میفهمم.
منم حقمو میخوام، توئم اینو میفهمی؟ من- گفته بودم بهت رامتین من احساس کنم صاحبم شدی نمیتونم. فرار میکنم
تو با من خوشبخت نمیشی رامتین. من تورو اذیت میکنم قشنگ خودم میفهمم.
زندگیتو بهم ریختم آرامش نداری خب تا همینجاشم که دووم آوردی خیلی بود.
چرا حرف نمیزنی؟
_شدی مثل کولیا، از یه زندگی تو یه زندگی دیگه.
+چرا فکر نمیکنی این شماهایین که میاین تو زندگی من و میرین
_من هیچوقت نمیخواستم اذیتت کنم، هیچوقت هم فکر نکردم صاحبتم.
اگه کاری کردم میخواستم مواظبت باشم.
لابد دوستت داشته دیگه
پ.ن: زندگی مشترک آقای محمودی و بانو.
پ.ن۲: امیدوارم تونسته باشم حسمو واضح توصیف کرده باشم.
درباره این سایت